در تجربه ایران نیز همین اتفاق افتاد، یعنی مردم سراسر شور و هیجان بودند برای تغییر ، هر چه که از گذشته داشتند کنار نهادند برای یک پذیرش همگانی. مردمی که تا دیروزش هر آهنگی گوش میدادند، خیلیگیر به حجاب و شعائر دیگر نمیدادند، ریشهاشان را میتراشیدند و ... تصمیم گرفتند که دیگر این گونه نباشند و جور دیگری بشوند. 2-تحلیلهای زیادی میشود؛ برخی میگویند جوانان گرایش به عرفانهای نوظهور یا ادیان دیگر پیدا کرده اند، یا اینکه نامهای انقلابی ور افتاده و مردم دوباره بازگشتهاند به همان نامهای پیش از انقلاب، یا دیگر کسی برایش مهم نیست که 22 بهمن است یا 22 اسفند و از این دست. 3- نظر من این است که بعد از ایجاد این «کات» هیچ کسی دیگر «شروع» را نگفت. شاید بتوان شروع جنگ و طول کشیدن آن را یکی از علتها دانست؛ اما بعد از آن هم ما شاهد هیچ برنامهای فرهنگیای برای این مردم نبودیم. تنها گاه گاهی افرادی و حرکتهایی توانستند در همان حالت «کات» یک «کات» دیگر بگویند و شوری در مردم ایجاد کنند. شاید دوم خرداد و 22 خرداد را بتوان در این بخش قرار داد. در هر صورت من افرادی را که در این کشور سرگردانند را نمیتوانم مقصر بدانم. مقصر ماییم که در روند معمولی زندگی ایشان بلندگو دست گرفتیم و گفتیم «کات»... مربوط: مطلبی از خاکخیس.
1- انقلابهای سیاسی عموماً با خود نوعی انقلاب فرهنگ نیز به همراه دارند که من نام آن را میگذارم یک «کات» در روند فرهنگ مردم جامعه. منظور من انقلاب فرهنگیای که بعد از هر انقلابی روی میدهند - از قبیل انقلاب سرخ مائو یا همین انقلاب فرهنگی خودمان - نیست که با دستور از بالا توسط حاکمان جدید برای از بین بردن آثار حکومت قبلی است، نیست. منظور از کاتِ فرهنگی روحیه پذیرش و تغییری است که جامعه به هنگام این رویداد از خود نشان میدهند. نوعی خیزش که گویی جامعه به واسطه آن در روند تمامی رفتار خود توقف کرده و تشنه آموزههای جدید است. در مورد انقلاب 57 ایران اکثر افرادی که این رویداد را تجربه کردهاند گزارشهای یکسانی دارند از وضع فرهنگی و شور و هیجان مردم. عزتالله سحابی هنگامی که بعد از چندین سال در سال 57 از زندان آزاد میشود از حال و هوای جامعه و ارزشهای حاکم شده بر آن بسیار تعجب میکند و بیان میکند که این روحیه را تنها در افراد سازمانی و گروههای فعال دیدهبوده است.*